مهر(محيط زيست)
در سانسکريت «ميترا»، در اوستا و پارسي باستان «ميثر» و در پهلوي « ميتر» و در فارسي «مهر» گفته مي شود که از ريشه سانسکريت به معني پيوستن آمده است. اغلب خاورشناسان معني اصلي مهر را واسطه و ميانجي ذکر کرده اند. در واقع مهر واسطه يي ميان آفريدگار و آفريدگان است. ميثره در سانسکريت به معني دوستي و پروردگار و روشنايي و فروغ است و در اوستا فرشته روشنايي و پاسبان راستي و پيمان است. مهر ايزد بيداري و نيرومندي است و براي ياري کردن راستگويان و برانداختن دروغگويان و محافظت عهد و پيمان و ميثاق مردم گماشته شده است. از اين رو فرشته ي فروغ و روشنايي نيز ناميده مي شود، چون هيچ چيز از او پوشيده نمي ماند. مهر در همه جا حاضر است و با شنيدن آواي ستمديدگان آگاه گشته به ياري آنان مي شتابد. آيين مهر در دين مسيح نيز ديده مي شود. ايزد مهر در اصل به جز ايزد خورشيد بوده، اما بعدها آن دو را يکي دانسته اند. مورخان يوناني مهر را به نام «ميترس» ياد کرده اند. نگهباني ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه به عهده ي ايزد مهر است.
آبان(محيط زيست)
در اوستا «آپ» در پارسي باستان «آپي» و در فارسي«آب» گفته مي شود. در اوستا بارها «آپ» به معني فرشته ي نگهبان آب آورده شده است. نام ماه هشتم از سال خورشيدي و روز دهم از هر ماه شناخته مي شود. ايزد آبان، موکل بر آهن است و تدبير امور و مصالح به او تعلق دارد. به دليل آن که «زو» که يکي از پادشاهان ايران بود در اين روز با افراسياب جنگ کرده، او را شکست داد و از ملک خويش بيرون کرد ايرانيان اين روز را جشن مي گيرند. هم چنين چون مدت هشت سال در ايران باران نباريد و مردم بسياري تلف شدند و بعضي به ملک ديگر رفتند؛ عاقبت در چنين روزي باران شروع به باريدن کرد و ايرانيان اين روز را جشن کنند.
آذر(محيط زيست)
اين ماه در اوستا «آتر يا آثر» در پهلوي «آتر» و در فارسي «آذر» ناميده مي شود. آذر فرشته ي نگهبان آتش ناميده مي شود، چون آريايي ها بيش از ديگر اقوام به عنصر آتش اهميت مي دادند. ايزد آذر نزد هندوان «آگني» خوانده شده و در «ودا»( کتاب کهن و مقدس هندوان) از خدايان بزرگ به شمار رفته است.
دي(زمستان يخ و برف رودخانه)
در اوستا «دائوش» يا «دادها» به معني آفريننده، دادار و آفريدگار است. در ميان سي روز ماه، روزهاي هشتم و بيست و سوم به دي(آفريدگار، دثوش) موسوم است و براي اين که سه روز موسوم به «دي» با هم اشتباه نشوند نام هر يک را به نام روز بعد مي پيوندند. مثلاً روز هشتم را «دي باز» و روز پانزدهم را «دي به مهر» و... مي نامند. دي نام ملکي است که تدبير امور و مصالح روز و ماه دي به او تعلق دارد.
بهمن(برف)
در اوستا «وهومنه»، در پهلوي « وهومن» و در فارسي «بهمن» گفته مي شود که کلمه مرکب از دو جزء است. «وهو» به معني خوب و نيک و «مند» به معني منش است. پس بهمن به معني نيک انديش و نيک نهاد است. در عالم روحاني مظهر انديشه ي نيک، خرد و توانايي خداوند است. در واقع خداوند انسان را از عقل و تدبير بهره بخشيد تا او را به آفريدگارش نزديک کند. يکي از وظايف بهمن اين است که گفتار نيک را تعليم دهد. همه ي جانوران سودمند به حمايت بهمن سپرده شده اند و کشتار در روز و ماه بهمن منع شده است. هم چنين بهمن اسم گياهي است که در جشن بهمنجه خورده مي شود و در طب نيز معروف است.
اسفند(دويدن در برف زمستاني)
در اوستا «اسپنتا آرميتي» در پهلوي « اسپندر» در فارسي «سپندار مذ» و گاه به تخفيف سپندار و اسفند گفته مي شود. اين کلمه مرکب از دو جزء سپند به معني پاک و مقدس و متي از مصدر به معني انديشيدن است. بنابراين اسفند به معني سازگاري، بردباري و فروتني مقدس است. سپندارمذ موظف است که همواره زمين را خرم، آباد، پاک و بارور نگه دارد و هر که به کشت و کار بپردازد و خاکي را آباد کند خشنودي سپندارمذ را فراهم کرده است و آسايش در روي زمين سپرده به دست اوست. بيدمشک گل مخصوص سپندارمذ است.
نظرات شما عزیزان: